رد شدن به محتوای اصلی

سال 88

.
سال نو امسال کاملا متفاوت از بقیه سالها تحویل شد پای سفره هفت سین توی خونه جدیدم در کنار یکرنگ عضو جدید این خانواده نوپا که امیدوارم از این سال به بعد هرسال در کنار هم در آرامش کامل سال رو تحویل کنیم.
برای خانواده هامون هم امسال متفاوت بود هر دو خانواده فرزندشون در پای سفره هفت سینشون نبود دوری برای هر مادر و پدری سخته ولی پدر و مادرها اگه اطمینان خاطر داشته باشند ازاینکه فرزندشون در صلح و صفا و آرامش به سر می بره دوری رو تحمل می کنند.
لحظه تحویل سال برای من یکی از مهم ترین لحظه های زندگیمه برام مهم نیست که چطوری اون لحظه آغاز می شه برام این مهمه که اون لحظه من صحیح و سالم با آرامش کامل کنار سفره بنشینم وبرای سال آینده ام دعا کنم و اون لحظه از خدا هرچیزی رو که دوست دارم تو سال جدید اتفاق بیفته بخوام، برام اون لحظه این مهمه که بتونم تصویر زیبایی از سال جدید داشته باشم، دوست دارم اون لحظه که تحولی در زمین و سال و فصل و روزها رخ می ده همیشه در منهم تحولی ایجاد بشه اون لحظه دوست دارم فکر کنم چطور می تونم امسال متفاوت تر از قبل باشم چطور می تونم تغییری توی خودم ایجاد کنم اون لحظه برام سین اول سکوت و آرامش، سین های هفت سین، نور شمع و ماهی قرمز که هرکدوم اینها سمبولی است برای آرزوهای کوچک و بزرگ سال جدید مهمه، چگونه تحویل شدن سال جدید می تونه این فضا رو زیبا تر کنه و این شروع قشنگتر آغاز بشه ولی نمی تونه جلوی شروع رو بگیره من و تو چه صدای بوق و کرنا رو بشنویم و دعای زیبای یا محول القلوب و الابصار و یا نشنویم فرقی نمی کنه اون لحظه رو داریم و می تونیم توی دلمون 1000 آرزوی قشنگ بکنیم و سین های هفت سین رو وارد زندگیمون کنیم.
خدایا قسم به این سین ها، به زندگی ما و همه اونهایی که دوستمون دارند و دوستشون داریم برکت، سلامت، نشاط، صداقت، آرامش، دوستی و محبت عطا فرما
به امید روزهای پر نور و زیبا در این سال جدید و سالهای بعدی
.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

Crazy, Stupid, Love. (2011)

فیلم: (Crazy, Stupid, Love (2011 یا دیوانه احمق عشق کارگردان های این فیلم:  Glenn Ficarra, John Requa نویسنده :  Dan Fogelman بازیگران شاخص:  Steve Carell, Ryan Gosling and Julianne Moore  فیلم در شاخه:  Comedy, Drama, Romance زمان فیلم:  118 min داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که بعد از چندین سال زندگی مشترک زن به این نتیجه می رسه که از شوهرش جدا بشه و به دنبال عشقش بره مرد که دچار شوک بزرگی شده به طور اتفاقی با مرد جوان و خوشتیبی آشنا می شه که به راحتی می تونسته با دخترها ارتباط برقرار کنه و اونها رو بدست بیاره و راههای بدست اوردن دل خانوم ها رو به دوست جدیدش یاد می ده بعد از مدتی همه شخصیتهای فیلم در یک رابطه فامیلی ناخواسته قرار می گیرند و به طور اتفاقی باهم روبرو می شند. فیلم از دید کمدی جالب هست و امتیاز خوبی رو بدست می یاره اگر برای یک روز تعطیل کسل کننده دنبال یه برنامه هستید می تونید با دیدن این فیلم حال و هواتون رو عوض کنید و خنده رو به لبتون بیارید. در ضمن این فیلم ارزش یکبار دیدن رو حتما داره. من به شخصه...

La piel que habito _ The Skin I Live In (2011)

فیلم: (La piel que habito _ The Skin I Live In (2011 یا پوستی که در آن زندگی می کنیم کارگردان:  Pedro Almodover نویسنده:  Pedro Almodover بازیگران شاخص:  Antonio Banderas, Elena Anaya and Jan Cornet فیلم در شاخه:  Drama, Thriller زمان فیلم: 117 min در ابتدا بگم که این فیلم به زبان اسپانیایی است و سعی کنید حتما قبل از دیدنش زیرنویس براش دانلود کنید. جراح حاذقی به نام رابرت در تلاش است که پوستی  از ژن خوک برای انسان درست کند که در برابر نیش حشرات و آتش مقاومه،  رابرت  در خانه ویلایی خود دختری با لباس چسبان و بدن نمایی رو در یک اتاق در بسته نگه می داره که گاه گداری بروی آن تحقیقاتی انجام می ده در ابتدای فیلم هویت دختر و اینکه از کجا آمده اصلا مشخص نیست و همین معما تماشاگر رو برای دنبال کردن صحنه های بعدی با خودش می بره ولی در طول فیلم با فلش بک های که با یادآوری بازیگران از گذشته شون می شه سرگذشت دختر آشکار می شه و دختر زیبای محبوس در واقع همان پسری است که سالهای قبل به دختر جراح تجاوز کرده و باعث مرگش شده بو...

بستنی زمستونی

. تمام اون روزهایی که از دوران کودکیمون به یادمون می یاد جزء خاطراتمون محسوب می شه که به یادآوریش برای اکثر افراد شیرین و دلچسبه، شاید اون روزها توی اون دوران برامون خیلی عادی گذشته ولی قطعا الان که به یاد می یاریمشون از اون لحظاتمون کلی لذت می بریم این خاطرات می تونه برای موضوعهای خیلی خاصی نباشه ولی الان چون اون لحظات رو به یاد می یاریم برامون خیلی خاصه. من یکی از خاطرات شیرین زمستونیم برای بستنی زمستونیه. یادمه بچه که بودم همیشه زمستونها مامانم برام می خرید و من هم همیشه اسمشو یادم می رفت. یادمه یه بار توی فصل تابستون هوسش رو کردم که مامانم گفت: این بستنی ماله زمستونه که به اون صورت سرد نیست و می شه راحت تو زمستون خوردش. دیشب که هوای تهرون کاملا زمستونی شده بود برای خودم خریدم و به هومن هم گفتم: اسم واقعیش چیه؟ شاید الان فقط به این بهونه بستنی زمستونی می خورم که به دنبال خاطرات شیرین کودکیم می گردم..... .