رد شدن به محتوای اصلی

مرور خاطرات

.
سال بعد از ازدواج اصولا به مرور خاطرات سال قبلش می گذره چون اینقدر روزهای قبل از ازدواج شلوغ پلوغ و پر مشغله است که همه زوجها آرزوشون اینه که زودتر بگذره. هیچی از شیرینی اون روزها به خاطر خستگی و دوندگیه زیاد نمی چشن ولی در عوض سال بعد در آرامش کامل با مرور خاطراتشون شیرینیش رو چند برابر می چشن.
یکی از اون خاطراتی که من توی این ایام مرور کردم ماه رمضون پارسال بود خونه ای که تازه گرفته بودیم، خالی بود روی یه روزنامه با حداقل امکانات افطار می کردم .
یا شبهای تابستون که می رفتیم باشگاه انقلاب برای پیاده روی یکرنگ با دوستاش می رفت فوتبال من هم با خانومها کلاس آموزش نکات زناشویی رو برگزار می کردیم.
یا روزهایی که بعد از کارم می رفتم خونه جدیدمون برای چیدن وقتی برمی گشتم از خستگی بیهوش می شدم.
یا روزی که رفتیم باهم رینگ هامون رو خریدیم رفتیم دادیم توش اسممون رو با تاریخ ازدواجمون رو حک کنند بند دله یکرنگ پاره شد چون اون آقا با دست شروع کرد به نوشتن و یکرنگ پیش خودش فکر کرد حتما خرچنگ قورباغه توی اون یه ذره جا می نویسه ولی وقتی گرفتیم اینقدر زیبا نوشت که تا ابد یادگاری از ازدواجمون می مونه
یا خیابان جم، کافی شاپ رئیس که همیشه برامون کلی خاطره است از لحظه های آشنایمون یا برج آفتاب که هر از گاهی اونجا می رفتیم و یکرنگ به من می گفت تو این برج یه خاله مهربون داره و من هیچوقت اسمش تو ذهنم نمی موند تا بعد از ازدواج که خاله اش رو دیدم، دیدم واقعا خاله دوست داشتنی و مهربونیه و توی یکی از همون کافی شاپهای همون برج بود که هنگام خارج شدن بهمون یه برگه شعر به اون فال دادن که تا رسیدن به خونه با یکرنگ درموردش کلی حرف زدیم و بحث کردیم.
واقعا یادش بخیر
.
ابر در آسمان تصویر ساز است
باران بروی شیشه پنجره تصویر می سازد
من تصویر تو را می کشم
تو تصویر خود را
.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

Crazy, Stupid, Love. (2011)

فیلم: (Crazy, Stupid, Love (2011 یا دیوانه احمق عشق کارگردان های این فیلم:  Glenn Ficarra, John Requa نویسنده :  Dan Fogelman بازیگران شاخص:  Steve Carell, Ryan Gosling and Julianne Moore  فیلم در شاخه:  Comedy, Drama, Romance زمان فیلم:  118 min داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که بعد از چندین سال زندگی مشترک زن به این نتیجه می رسه که از شوهرش جدا بشه و به دنبال عشقش بره مرد که دچار شوک بزرگی شده به طور اتفاقی با مرد جوان و خوشتیبی آشنا می شه که به راحتی می تونسته با دخترها ارتباط برقرار کنه و اونها رو بدست بیاره و راههای بدست اوردن دل خانوم ها رو به دوست جدیدش یاد می ده بعد از مدتی همه شخصیتهای فیلم در یک رابطه فامیلی ناخواسته قرار می گیرند و به طور اتفاقی باهم روبرو می شند. فیلم از دید کمدی جالب هست و امتیاز خوبی رو بدست می یاره اگر برای یک روز تعطیل کسل کننده دنبال یه برنامه هستید می تونید با دیدن این فیلم حال و هواتون رو عوض کنید و خنده رو به لبتون بیارید. در ضمن این فیلم ارزش یکبار دیدن رو حتما داره. من به شخصه...

La piel que habito _ The Skin I Live In (2011)

فیلم: (La piel que habito _ The Skin I Live In (2011 یا پوستی که در آن زندگی می کنیم کارگردان:  Pedro Almodover نویسنده:  Pedro Almodover بازیگران شاخص:  Antonio Banderas, Elena Anaya and Jan Cornet فیلم در شاخه:  Drama, Thriller زمان فیلم: 117 min در ابتدا بگم که این فیلم به زبان اسپانیایی است و سعی کنید حتما قبل از دیدنش زیرنویس براش دانلود کنید. جراح حاذقی به نام رابرت در تلاش است که پوستی  از ژن خوک برای انسان درست کند که در برابر نیش حشرات و آتش مقاومه،  رابرت  در خانه ویلایی خود دختری با لباس چسبان و بدن نمایی رو در یک اتاق در بسته نگه می داره که گاه گداری بروی آن تحقیقاتی انجام می ده در ابتدای فیلم هویت دختر و اینکه از کجا آمده اصلا مشخص نیست و همین معما تماشاگر رو برای دنبال کردن صحنه های بعدی با خودش می بره ولی در طول فیلم با فلش بک های که با یادآوری بازیگران از گذشته شون می شه سرگذشت دختر آشکار می شه و دختر زیبای محبوس در واقع همان پسری است که سالهای قبل به دختر جراح تجاوز کرده و باعث مرگش شده بو...

بستنی زمستونی

. تمام اون روزهایی که از دوران کودکیمون به یادمون می یاد جزء خاطراتمون محسوب می شه که به یادآوریش برای اکثر افراد شیرین و دلچسبه، شاید اون روزها توی اون دوران برامون خیلی عادی گذشته ولی قطعا الان که به یاد می یاریمشون از اون لحظاتمون کلی لذت می بریم این خاطرات می تونه برای موضوعهای خیلی خاصی نباشه ولی الان چون اون لحظات رو به یاد می یاریم برامون خیلی خاصه. من یکی از خاطرات شیرین زمستونیم برای بستنی زمستونیه. یادمه بچه که بودم همیشه زمستونها مامانم برام می خرید و من هم همیشه اسمشو یادم می رفت. یادمه یه بار توی فصل تابستون هوسش رو کردم که مامانم گفت: این بستنی ماله زمستونه که به اون صورت سرد نیست و می شه راحت تو زمستون خوردش. دیشب که هوای تهرون کاملا زمستونی شده بود برای خودم خریدم و به هومن هم گفتم: اسم واقعیش چیه؟ شاید الان فقط به این بهونه بستنی زمستونی می خورم که به دنبال خاطرات شیرین کودکیم می گردم..... .