رد شدن به محتوای اصلی

فصل زيباي تابستان و ماه پر بركت رمضان

.

با شروع تابستون يعني (15/4 الي 15/6) تعطيلات تابستاني ما هم شروع مي شه مي تونيم يك يا دو روز تو هفته رو نريم سركار كه 10 روزش رو از مرخصي مون كم نمي كنند. اين خودش واقعا يك امتياز بزرگيه كه توي گرما نخواي بياي سركار تازه يه سري برنامه ها يا كارهايي رو كه توي طول سال نمي توني انجام بدي مي تونيم توي اين تعطيلات براشون برنامه ريزي كنيم حتي اگه برنامه خاصي رو هم نداشته باشيم همين كه نخوايم يه روزهايي بيايم سركار و سركله بزنيم با مراجعه كننده و رئيس و مسئول و تن نكردن يونيفورم و مقنعه اون هم توي گرما طاقت فرساي تابستون از نعمتهاي خيلي خيلي بزرگي محسوب مي شه. در ضمن چون سلف غذا خوري مون هم توي تابستون تعطيل مي شه ساعت كاريمون هم از ساعت 30و3 مي شه تا 15و2 واقعا ماه و خورشيد و فلك در كار مي ياند تا ما تابستون يه نفسي بكشيم و يه استراحتي بكنيم. يك ماه از اين دوران تعطيلاتمون هم خورد به ماه رمضون كه ساعت كاري ادارات شد 9 تا 14 يعني از اين ايده آل تر نمي شه 3 روز در هفته بياي سركار اون هم 9 تا 14. البته اينها رو نگفتم كه دل بقيه كارمندان رو كه مثل ما تعطيلاتي ندارند يا كاركنان بخش خصوصي كه ساعت كاريشون توي ماه رمضون هم فرقي نكرده به درد بيارم نه اينها رو گفتم به اين خاطر كه فصل تابستون كه هميشه فصل طاقت فرسا و عذاب آوري براي من بوده و هميشه آرزو مي كردم حذف بشه از تقويم ها به علت گرما و خشكي بيش از حد، عرق كردن و بوي تعفني كه گاهي اوقات به مشامت مي خوره يا قطعي آب و برق به علت مصرف زياد و ... ديگه وارد جزئيات بيشتر نمي شم و همچنين ماه رمضون كه ماه كسل كننده، خسته كننده، بدون برنامه هاي هيجان انگيز، گشنگي و تشنگي كشيدن هاي وحشتناك در طول روز بسته شدن رستوران و غذاهاي خوشمزه در طول روزبراي من بود.

به ميمنت اين حركت زيباي محل كارم و دولت براي من يكي از زيبا ترين فصلها وپر بركت ترين ماه ها شده به طوري كه نمي خوام حالا حالا حالا ها تموم بشن چون با تموم شدن اين فصل و ماه تعطيلاتمون تموم مي شه، ساعت كاريمون برمي گرده سر جاي اولش و كار مضاعف و همت مضاعف مجددا شروع مي شه.

.پس نتيجه مي گيريم اينطوري مي شه كه جمعه مي تونن به مكتب بيارن طفل گريز پاي رو الان آرزوم اين شده تمام فصلهاي سال تابستون باشن و تمام ماه ها هم ماه پر فيض و بركت رمضان.

.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

Crazy, Stupid, Love. (2011)

فیلم: (Crazy, Stupid, Love (2011 یا دیوانه احمق عشق کارگردان های این فیلم:  Glenn Ficarra, John Requa نویسنده :  Dan Fogelman بازیگران شاخص:  Steve Carell, Ryan Gosling and Julianne Moore  فیلم در شاخه:  Comedy, Drama, Romance زمان فیلم:  118 min داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که بعد از چندین سال زندگی مشترک زن به این نتیجه می رسه که از شوهرش جدا بشه و به دنبال عشقش بره مرد که دچار شوک بزرگی شده به طور اتفاقی با مرد جوان و خوشتیبی آشنا می شه که به راحتی می تونسته با دخترها ارتباط برقرار کنه و اونها رو بدست بیاره و راههای بدست اوردن دل خانوم ها رو به دوست جدیدش یاد می ده بعد از مدتی همه شخصیتهای فیلم در یک رابطه فامیلی ناخواسته قرار می گیرند و به طور اتفاقی باهم روبرو می شند. فیلم از دید کمدی جالب هست و امتیاز خوبی رو بدست می یاره اگر برای یک روز تعطیل کسل کننده دنبال یه برنامه هستید می تونید با دیدن این فیلم حال و هواتون رو عوض کنید و خنده رو به لبتون بیارید. در ضمن این فیلم ارزش یکبار دیدن رو حتما داره. من به شخصه...

La piel que habito _ The Skin I Live In (2011)

فیلم: (La piel que habito _ The Skin I Live In (2011 یا پوستی که در آن زندگی می کنیم کارگردان:  Pedro Almodover نویسنده:  Pedro Almodover بازیگران شاخص:  Antonio Banderas, Elena Anaya and Jan Cornet فیلم در شاخه:  Drama, Thriller زمان فیلم: 117 min در ابتدا بگم که این فیلم به زبان اسپانیایی است و سعی کنید حتما قبل از دیدنش زیرنویس براش دانلود کنید. جراح حاذقی به نام رابرت در تلاش است که پوستی  از ژن خوک برای انسان درست کند که در برابر نیش حشرات و آتش مقاومه،  رابرت  در خانه ویلایی خود دختری با لباس چسبان و بدن نمایی رو در یک اتاق در بسته نگه می داره که گاه گداری بروی آن تحقیقاتی انجام می ده در ابتدای فیلم هویت دختر و اینکه از کجا آمده اصلا مشخص نیست و همین معما تماشاگر رو برای دنبال کردن صحنه های بعدی با خودش می بره ولی در طول فیلم با فلش بک های که با یادآوری بازیگران از گذشته شون می شه سرگذشت دختر آشکار می شه و دختر زیبای محبوس در واقع همان پسری است که سالهای قبل به دختر جراح تجاوز کرده و باعث مرگش شده بو...

بستنی زمستونی

. تمام اون روزهایی که از دوران کودکیمون به یادمون می یاد جزء خاطراتمون محسوب می شه که به یادآوریش برای اکثر افراد شیرین و دلچسبه، شاید اون روزها توی اون دوران برامون خیلی عادی گذشته ولی قطعا الان که به یاد می یاریمشون از اون لحظاتمون کلی لذت می بریم این خاطرات می تونه برای موضوعهای خیلی خاصی نباشه ولی الان چون اون لحظات رو به یاد می یاریم برامون خیلی خاصه. من یکی از خاطرات شیرین زمستونیم برای بستنی زمستونیه. یادمه بچه که بودم همیشه زمستونها مامانم برام می خرید و من هم همیشه اسمشو یادم می رفت. یادمه یه بار توی فصل تابستون هوسش رو کردم که مامانم گفت: این بستنی ماله زمستونه که به اون صورت سرد نیست و می شه راحت تو زمستون خوردش. دیشب که هوای تهرون کاملا زمستونی شده بود برای خودم خریدم و به هومن هم گفتم: اسم واقعیش چیه؟ شاید الان فقط به این بهونه بستنی زمستونی می خورم که به دنبال خاطرات شیرین کودکیم می گردم..... .