رد شدن به محتوای اصلی

زندگی

.
زندگی هیچ وقت جاده صاف بدون پستی و بلندی نبوده، جاده ای است پر از فراز و نشیب، پیچ و خم، سراشیبی های تند و سربالایی های طاقت فرسا شاید به خاطر همینه که زندگی از یکنواختی در می آد چون هم روزهای تلخ و سخت داره هم روزهای شیرین و آروم و شاید به خاطر همینه که توی این مسیر می تونیم رشد کنیم، بزرگ بشیم و با تجربه.
درسته که مسیر زندگی برای هرکسی یک شکل و یک رنگه ولی برای همه بالا و پایین داره برای همه روزهای تلخ و شیرین داره و این به اون فرد بستگی داره که چطور طی طریق کنه و به مسیرش ادامه بده می تونه بعد از زمین خوردن بلند نشه و برای همیشه شیرینیهای و زیبایی های پیش رو رو از دست بده یا می تونه بعد از زمین خوردن بلند بشه و به مسیرش ادامه بده اما با کمک و تکیه به دیگری یا می تونه به تنهایی بلند بشه به مسیرش ادامه بده حتی اگر بر سر راهش سربالایی طاقت فرسایی باشه، می تونه نگاهی به آینده داشته باشه و از زندگی در حال لذت ببره و کوله باری از خاطرات شیرین گذشته اش را همیشه همراه داشته باشه که با یادآوریش انرژی بگیره یا می تونه همیشه نگاهش به گذشته باشه و حسرت و افسوس لحظاهایی که از دست داده رو بخوره، می تونه فقط به نقاط تیره و تاریک راه خیره بشه و طلوع خورشید رو هیچوقت نظاره گر نباشه، می تونه تخته سنگی رو مانعی بر سر راهش ببینه که نه ازش می تونه رد بشه نه به اون تکیه بده و استراحت کنه یا اون رو تکیه گاه برای استراحت و به آرامش رسیدن ببینه.
مسیر زندگی با افکار و دیدگاه ماست که رنگ می گیره و زیبا می شه یا تاریک و زشت و تلخ، عبور از اون سهل و آسون می شه یا طاقت فرسا و صعب العبور، رو به آینده یا راکد و حسرت در گذشته.....
.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

Crazy, Stupid, Love. (2011)

فیلم: (Crazy, Stupid, Love (2011 یا دیوانه احمق عشق کارگردان های این فیلم:  Glenn Ficarra, John Requa نویسنده :  Dan Fogelman بازیگران شاخص:  Steve Carell, Ryan Gosling and Julianne Moore  فیلم در شاخه:  Comedy, Drama, Romance زمان فیلم:  118 min داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که بعد از چندین سال زندگی مشترک زن به این نتیجه می رسه که از شوهرش جدا بشه و به دنبال عشقش بره مرد که دچار شوک بزرگی شده به طور اتفاقی با مرد جوان و خوشتیبی آشنا می شه که به راحتی می تونسته با دخترها ارتباط برقرار کنه و اونها رو بدست بیاره و راههای بدست اوردن دل خانوم ها رو به دوست جدیدش یاد می ده بعد از مدتی همه شخصیتهای فیلم در یک رابطه فامیلی ناخواسته قرار می گیرند و به طور اتفاقی باهم روبرو می شند. فیلم از دید کمدی جالب هست و امتیاز خوبی رو بدست می یاره اگر برای یک روز تعطیل کسل کننده دنبال یه برنامه هستید می تونید با دیدن این فیلم حال و هواتون رو عوض کنید و خنده رو به لبتون بیارید. در ضمن این فیلم ارزش یکبار دیدن رو حتما داره. من به شخصه...

La piel que habito _ The Skin I Live In (2011)

فیلم: (La piel que habito _ The Skin I Live In (2011 یا پوستی که در آن زندگی می کنیم کارگردان:  Pedro Almodover نویسنده:  Pedro Almodover بازیگران شاخص:  Antonio Banderas, Elena Anaya and Jan Cornet فیلم در شاخه:  Drama, Thriller زمان فیلم: 117 min در ابتدا بگم که این فیلم به زبان اسپانیایی است و سعی کنید حتما قبل از دیدنش زیرنویس براش دانلود کنید. جراح حاذقی به نام رابرت در تلاش است که پوستی  از ژن خوک برای انسان درست کند که در برابر نیش حشرات و آتش مقاومه،  رابرت  در خانه ویلایی خود دختری با لباس چسبان و بدن نمایی رو در یک اتاق در بسته نگه می داره که گاه گداری بروی آن تحقیقاتی انجام می ده در ابتدای فیلم هویت دختر و اینکه از کجا آمده اصلا مشخص نیست و همین معما تماشاگر رو برای دنبال کردن صحنه های بعدی با خودش می بره ولی در طول فیلم با فلش بک های که با یادآوری بازیگران از گذشته شون می شه سرگذشت دختر آشکار می شه و دختر زیبای محبوس در واقع همان پسری است که سالهای قبل به دختر جراح تجاوز کرده و باعث مرگش شده بو...

بستنی زمستونی

. تمام اون روزهایی که از دوران کودکیمون به یادمون می یاد جزء خاطراتمون محسوب می شه که به یادآوریش برای اکثر افراد شیرین و دلچسبه، شاید اون روزها توی اون دوران برامون خیلی عادی گذشته ولی قطعا الان که به یاد می یاریمشون از اون لحظاتمون کلی لذت می بریم این خاطرات می تونه برای موضوعهای خیلی خاصی نباشه ولی الان چون اون لحظات رو به یاد می یاریم برامون خیلی خاصه. من یکی از خاطرات شیرین زمستونیم برای بستنی زمستونیه. یادمه بچه که بودم همیشه زمستونها مامانم برام می خرید و من هم همیشه اسمشو یادم می رفت. یادمه یه بار توی فصل تابستون هوسش رو کردم که مامانم گفت: این بستنی ماله زمستونه که به اون صورت سرد نیست و می شه راحت تو زمستون خوردش. دیشب که هوای تهرون کاملا زمستونی شده بود برای خودم خریدم و به هومن هم گفتم: اسم واقعیش چیه؟ شاید الان فقط به این بهونه بستنی زمستونی می خورم که به دنبال خاطرات شیرین کودکیم می گردم..... .