رد شدن به محتوای اصلی

اندر حكايت ما 2

.
خورشيد خانوم با ديدن ماه دلش هري ريخت و از پشت كوه محو تماشاي ماه شد انقدر محو تماشاي ماه شده بود كه گذر زمان رو نفهميد يهو به خودش اومد و ديد ماه از وسط آسمون داره مي ره پشت كوهها دنبالش كرد و ديد صبح شده بايد همينطور تا غروب وسط آسمون تاب بخوره با نگاهش رد ماه رو پشت كوه ها دنبال مي كرد. پيش خودش گفت: چطور من تا حالا اين ستاره به اين قشنگي رو نديده بودم؟ يادش اومد كه هيچوقت به آسمون شب نگاه نمي كرد پيش خودش مي گفت: چطور اين ستاره هاي كوچلو كه مثل فانوسكها سو سو مي كنند مي خواند آسمون به اين بزرگي و سياهي رو روشن كنند فكر مي كرد آسمون شب نگاه كردن نداره، ولي ديد آسمون شب نه تنها تيره و تار نيست با وجود اين ستاره نقره فام خيلي هم جذاب و ديدنيه، ديد كه ماه همچون شاهزاده اي كه بر اريكه قدرت خود نمايي مي كنه بر دل آسمون تيره و تار شب خودنمايي مي كنه، ديد كه مردم زمين نه تنها پرده هاشون بروي نور ماه نمي كشند حتي پنجره ها رو باز مي كنند و نور ماه رو مهمون و سفره هاشون مي كنند، ديد كه مردم زمين به خاطر ماه گردنشون رو كج مي كنند بهش خيره مي شند در دلشون كلي آرزو مي كنند، ديد ماه هم كه مهمون خونه هاشون مي شه با نور مليحش چه لحظات رويايي رو براشون خلق مي كنه تو دلش گفت يعني مي شه ماه- سلطان آسمون شب- يارمن بشه؟؟؟

از اون روز به بعد وقت غروب و طلوع ماه و خورشيد تو چشمهاي هم زل مي زدند ماه هم مجذوب زيبايي و نوراني بودن خورشيد شده بود و خورشيد مجذوب تواضع و شجاعت ماه كه دل آسمان شب روتونست بشكافه، خورشيد خانوم موقع ديدار دستپاچه مي شد يه گوله سرخ و نارنجي مي شد، ماه هم با هلال لبخندش دل خورشيد رو بيشتر مي برد بعضي وقتهام قرص كامل مي شد و چنان جلوه نمايي مي كرد كه خورشيد نمي تونست دل بكنه از آسمون شب، اونقدر اين دو ستاره زير گنبد آسمون دلدادگي كردند كه مردم زمين هم فهميدند موقع طلوع و غروب، خورشيد رنگ عوض مي كنه و بي قراره وقت قراره و از پريشوني ماه كه از شاخه هاي درختان آويزون مي شد چرخ مي خرد وگاهي اوقات خودش رو پرت مي كرد تو حوض خونه ها تا شايد خورشيد خانومش رو تو دل شب پيدا كنه مي فهميدند كه مهتاب بي قراره آفتابه تا دم دماي صبح بشه خورشيد خانومش به اون صبح بخير بگه يا شب بشه به اون شب بخير بگه هردوشون ناراحت بودن از اين وقت اندك ولي چاره اي نبود كه يكي ماله آسمون صبح بود ويكي ماله آسمون شب ولي با اينهمه گاه گداري اين ملاقاتهاي كوتاه خالي از گلايه و قهر و آشتي نبود خورشيد خانوم كه چون تنها بانوي پرنورو زيبا و بزرگ آسمون صبح بود به خودش مي باليد و مغرور مي شد و جناب ماه هم چون يكه تاز آسمون شب بود و با قدرت تو دل شب حكومت مي كرد بعضي وقتها يادش مي رفت كه با يه بانو اون هم با يه بانوي لطيف دل بسته فكر مي كرد خورشيد آسمان هم يكي از سران حكومتيشه يا يكي از زير دستاش كه با تحكم و قدرت و اخم حرف بزنه يادش مي رفت كه هلال لبخند رو برعكس گذاشته شكل اخم شده يادش مي رفت كه وقت ملاقات اندكه به جاي دلبري از خورشيد خانومش به سراغ كارهاي آسمون شب نره يادش مي رفت كه اگه بعضي وقتها خورشيد خانوم ناز مي كنه بايد نازش رو بخره نه اينكه زودي بره وسط آسمون شب بشينه و حكومت بكنه البته خورشيد خانوم هم كم اذيت نمي كرد بعضي وقتها چنان خودنمايي مي كرد كه ماه رو كلافه مي كرد وقت ديدار كه مي رسيد مشتي از پرتوهاي طلايي اش رو مي ريخت تو صورت ماه بعضي وقتها ماه كه به ديدارش مي اومد راهش و كج مي كرد و از يه طرف ديگه مي رفت حتي چند بار با ماه قهر كرد و جواب سلامش رو هم نداد اونقدر مغرور و خودخواه شده بود كه آسمونش را از آسمون ماه جدا كرد گفت حق نداره تو آسمون اون بياد ولي وقتي يك روزكه مي گذشت دل خودش طاقت نمي اورد و تمام ستاره هاي شب رو براي آشتي كنون نزد ماه مي فرستاد بهشون مي گفت حلقه بشند و دوره سر ماه بچرخند.
.
خلاصه كه روزها و شبها پشت هم مي اومدند و مي رفتند بعضي وقتها ماه و خورشيد دلشون نمي امد از هم جدا بشند و بعضي وقتهام اينقدر همديگرو ناراحت مي كردند كه خورشيد خانوم يه تيكه ابر و بغل مي كرد و همون پشت ابر كز مي كرد غصه مي خورد و ماه هم يكي دو روز از تو آسمون غيب مي شد تا اينكه ....
.

نظرات

Homan گفت…
حالا دیگه همه میدونند اون شبایی که ماه تو آسمون نبود و قلمروی شب تو تاریکی بود، جناب ماه کجا میرفته...
میرفته پیش خورشید تا انرژی بگیره...
دلش باز شه...
ناز خورشید خانم بخره...

پست‌های معروف از این وبلاگ

P.S. I Love You (2007)

فیلم: (P.S. I Love You (2007 یا پی نوشت: دوستت دارم کارگردان: Richard LaGravenese نویسنده: Richard LaGravenese بازیگران شاخص: Hilary Swank, Gerard Butler and Harry Connick فیلم در شاخه:  Drama, Romance زمان فیلم: 126 min فیلم با دعوای زوج جوانی آغاز می شه که عاشق هم هستند ولی هرزگاهی هم باهم بگو مگو و دعوا دارند در همان ابتدای فیلم، مرد بر اثر تومار مغزی فوت می کنه و هالی (همسرش) بیوه می شه. در اصل فیلم خیلی سریع از این قسمتها می گذره و در واقع شروع فیلم از جایی است که هالی تنها می شه. هالی که در غم و اندوه فراق همسرش غرق شده در تولد سی سالگیش با جمع خانواده و دوستانش به خودش می یاد در اون روز برای اولین بار نامه ای از طرف همسر متوفاش بدستش می رسه که اون رو به خودش می یاره روزهای بعد هم به طروق مختلف نامه هایی از طرف همسرش بهش می رسه که همه اونها با این جمله به پایان می رسند P.S. I Love You  یا پی نوشت: دوستت دارم. همسرش برای او و دوستانش برنامه سفری به زادگاه خودش ایرلند چیده بود در اونجا با اتفاقاتی روبرو می شه که مرتب به یاده گری (همسرش) می افته. د

La piel que habito _ The Skin I Live In (2011)

فیلم: (La piel que habito _ The Skin I Live In (2011 یا پوستی که در آن زندگی می کنیم کارگردان:  Pedro Almodover نویسنده:  Pedro Almodover بازیگران شاخص:  Antonio Banderas, Elena Anaya and Jan Cornet فیلم در شاخه:  Drama, Thriller زمان فیلم: 117 min در ابتدا بگم که این فیلم به زبان اسپانیایی است و سعی کنید حتما قبل از دیدنش زیرنویس براش دانلود کنید. جراح حاذقی به نام رابرت در تلاش است که پوستی  از ژن خوک برای انسان درست کند که در برابر نیش حشرات و آتش مقاومه،  رابرت  در خانه ویلایی خود دختری با لباس چسبان و بدن نمایی رو در یک اتاق در بسته نگه می داره که گاه گداری بروی آن تحقیقاتی انجام می ده در ابتدای فیلم هویت دختر و اینکه از کجا آمده اصلا مشخص نیست و همین معما تماشاگر رو برای دنبال کردن صحنه های بعدی با خودش می بره ولی در طول فیلم با فلش بک های که با یادآوری بازیگران از گذشته شون می شه سرگذشت دختر آشکار می شه و دختر زیبای محبوس در واقع همان پسری است که سالهای قبل به دختر جراح تجاوز کرده و باعث مرگش شده بود. به همین خاطر رابرت برای انتقام جنسیت او را تغییر داه و ا

Crazy, Stupid, Love. (2011)

فیلم: (Crazy, Stupid, Love (2011 یا دیوانه احمق عشق کارگردان های این فیلم:  Glenn Ficarra, John Requa نویسنده :  Dan Fogelman بازیگران شاخص:  Steve Carell, Ryan Gosling and Julianne Moore  فیلم در شاخه:  Comedy, Drama, Romance زمان فیلم:  118 min داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که بعد از چندین سال زندگی مشترک زن به این نتیجه می رسه که از شوهرش جدا بشه و به دنبال عشقش بره مرد که دچار شوک بزرگی شده به طور اتفاقی با مرد جوان و خوشتیبی آشنا می شه که به راحتی می تونسته با دخترها ارتباط برقرار کنه و اونها رو بدست بیاره و راههای بدست اوردن دل خانوم ها رو به دوست جدیدش یاد می ده بعد از مدتی همه شخصیتهای فیلم در یک رابطه فامیلی ناخواسته قرار می گیرند و به طور اتفاقی باهم روبرو می شند. فیلم از دید کمدی جالب هست و امتیاز خوبی رو بدست می یاره اگر برای یک روز تعطیل کسل کننده دنبال یه برنامه هستید می تونید با دیدن این فیلم حال و هواتون رو عوض کنید و خنده رو به لبتون بیارید. در ضمن این فیلم ارزش یکبار دیدن رو حتما داره. من به شخصه امتیاز 8 از 10 به خاطر داستان و جنبه کمدی ف