.. . خورشيد خانوم موقع غروب وقتي ماه رو ديد تند تند اين جملات رو پشت سر هم رديف كرد و گفت: ببين جناب آقاي ماه من جام تو آسمون خودم خوبه قصد هم ندارم يه جفتي پيدا كنم ببرم تو آسمونم كه هي بهم بگه خورشيد اين طوري باش خورشيد اون طوري نباش اين كارو بكن اين كارو نكن من ستاره اي كه بالاسرم بخواهد باشه و دستور بده نمي خوام من خودم تنها بانوي آسمون روزم نمي تونم يه نفري وارد دنياي خودم بكنم كه من رو از تخت خاتونيم بياره پايين ولي يه چيزي رو هم بهت بگم دوستم ندارم تو از آسمون شب بري خوب اينطوري هروز همديگري مي بينيم ولي اگه نباشي فكر مي كنم كه دلم برات تنگ بشه. ماه كه به خورشيد زل زده بود و مبهوت حرفهاي خورشيد خانوم شده بود، گفت: تو هنوز معناي مزدوج شدن رو نمي دوني كه اينطور فكر مي كني تعجب مي كنم با اين همه سالي كه گذرندي ولي باز هم اينطور مثل ستاره هاي كوچلو فكر مي كني مزدوجي يعني باهم بودن، يكدل شدن، دوست داشتن، محبت كردن بدون چشم داشت و همينطور محدود نكردن و آزاد گذاشتن ستاره جفتشون چون دو زوج واقعي بايد بهم اعتماد كامل داشته باشند تا بتونند تو يه آسمون در كنار هم احساس آرامش و امنيت بكنن ب