رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۰۹

بگم؟ بگم؟ میگم

تا جایی که یادم میاد دیشب شنیدم که خودش در مناظره از حضور صدها هزار نفری تو مصلا تشکر کرد و معذرت خواست که نتونست خودش بره اونجا ! چطوری روزنامه ایران مینویسه با حضور دُکی تو مصلا اونهم جمعیت میلیونی، آیا نباید تعجب کرد؟!؟ یا روزنامه ایران دروغ میگه یا دُکی. پس در مورد تیترش درمورد بانک مرکزی چی میشه فکر کرد؟ کسی هست که بدونه چند میلیون آدم تو مصلا جا میشه؟ با همون روش محاسبه لطفاً تخمین بزنین تو بیش از 25 کیلومتر طول اصلی ترین خیابان ایران چند نفر جا میشه؟ بگم؟بگم؟آماربدم؟ گراف بکشم؟

مناظره میرحسین موسوی و معانی کلمات فارسی

یا من تعریف درستی از مناظره ندارم یا تعریفش تو سیمای ایران فرق داره. کلاً همچیمون که با همچی فرق داره اینم روش. مناظره های معجزه هزاره سوم رو دیدم و تاسف خوردم. بدترین حالتی که میشه در یک مکالمه که یکی از مخاطبش من بودم تصور کرد اینه که طرف تو چشات نگاه کنه و تو روت بگه تو خری نمیفهمی منم که میدونم. آیا واقعآ ما نمیفهمیم؟ یعنی همچی ارزونه؟ یعنی ما تو اوج اقتدار هستیم؟ یعنی واقعاً ما در بهترین دوران تاریخ ایران زندگی میکنیم؟ پس چرا من حسم نمیاد اینجوری؟ آیا من توهم زدم یا تویی که بدون سند متهم میکنی، بدون ترس دروغ میبافی یا سفسته میکنی؟ حالم بهم میخوره وقتی میبینم رییس جمهوری که باید یکی از وظایفش مراقبت از مردم برابر هتاکی و تخریب شخصیت باشه، خودش هر بار با یک بغل پرونده و بولتن وآمار سند کذب و ساختگی میاد تو چشام نگاه میکنه و میگه خودش بهترینه و سالمترین و بقیه همشون دزدن و مفسد! اگرهم به طرف مقابل نتونه چیزی ببنده پای زن و بچه و جد وآباد طرف رو بکشه وسط بلکه فرجی حاصل بشه. کاری به انتخابات ندارم ولی خارج از هر بحث و نظری اگر یه آدم ! معمولی تو خیابون بهمون این حرفها رو بزنه برخوردمون

انتخابات

. بازهم بازی سیاست بازی که همه مردم این کشور می تونن توش شرکت کنن و در نهایت یک نفر و از میان این این 4 نفر انتخاب می کنند برای رهبری این تیم. یکرنگ راست می گه رای ما یعنی مشروعیت دادن به نظام یعنی منتخب این نظام رو پذیرفتیم ولی من می گم وقتی توی این کشور داریم زندگی می کنیم, وقتی قوانین این مملکت رو پذیرفتیم, وقتی برای این دولت کار می کنیم, وقتی مالیات می دهیم, وقتی سکوت کردیم و اعتراضی نمی کنیم یعنی مشروعیت این نظام رو پذیرفتیم یا از سر اعتقاد و ایمان قلبی یا از سر نبود انتخابی دیگر, ولی من می تونم از میان منتخبان این نظام اصلح ترینشون رو انتخاب کنم تا لااقل روند اداره مملکت در مسیری که من هم بتونم کمی راحتر هم مسیرش بشم قرار بگیره نه در مسیر کاملا مخالف. من رای می دهم, به کسی که از نظر من اصلح ترین این جمع هست. و از زمان دولت خاتمی که حامیانش به اصلاحاتی که ایده آلشون بود نرسیدند یاد گرفتم که از رئیس جمهور منتخبم در چهارچوب قوانین نظام و قانون اساسی درخواستی داشته باشم و این رو هم به حامیان سبز این دوره از انتخابات توصیه می کنم من و تو که حامی رنگ سبز هستیم انتظار نداشته باشیم بعد ا

انتخابات و ما

ما درمورد انتخابات ومواضع سیاسی و تقسیم بندیهای حزبی کلی حرف زدیم. اعتقاد پررنگ به استفاده از حق رای و انتخاب و از طرفی عدم اعتماد من به اساس این انتخاب نقاط جالب این مباحث بود. اینکه پررنگ خیلی محترمانه و محافظه کارانه مجابم کنه که در انتخابات شرکت کنم برای منی که خودم هم روزی تلاش کردم تا رای جمع کنم برای کسی که فکرمیکردم میتونه باعث تغییرات خوبی بشه،جذاب و لذتبخش بود. حق انتخاب و سهیم شدن در سرنوشت خودت، خانواده و کشورت مهم و دلچسبه ولی جذابیت اینکار به داشتن انتخابه. اواخر دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، یعنی همون انتخاباتی که برای بار دوم ولی اینبار با کمی تردید شرکت کردم به این فکر کردم که ما بله خوده ماهایی که به محترم ترین رییس جمهور تاریخ 30 ساله اخیر ایران رای دادیم از مهمتریم موانع برای رسیدن به اهدافمون بودیم. نه اینکه مقصر باشیم ولی از ما سوءاستفاده کردند. همون موقعی که دیدیم یکی یکی شعارهای اصلاحات داره تلف میشه و از ترس اینکه مبادا پشت رییس منتخبمون خالی بشه ازش طلبکاری نکردیم، ازش بابت گذشت و فراموشی قرارش با ما، بازخواستش نکردیم که مبادا تو کیهان و مجلس و بازار براش چ