1- زندگی مشترک ما: من هم تصور درستی از زندگی زیره یک سقف نداشتم. البته آمادگیش رو داشتم و تلاش میکنم کوتاهی نکنم.
2- تفاهم ما: دو نوع مختلف با شرایط مختلف وقتی قراره زیره یک سقف جمع بشه، مسلماً احتیاج به از خود گذشتگی، تحمل، صبر و شجاعت داره. آدمها تغییرات رو به مرور زمان قبول و دریافت میکنند ولی شرایط بعد از ازدواج یعنی هجومی از انبوه تحولات. برای همینه که ازدواج فقط برای واجدین شرایط خوشبختی میاره و لاغیر...
3- زندگی مشترک ما: احساس خوبی دارم و آرامش خیال. پیدا کردنه پررنگ معجزه بود برای من و بابتش ازخدا سپاس گذارم.
4- مصایب شیرین ما: این اسمه فیلمیه که من ندیدمش ولی از اسمش خیلی خوشم اومد. زندگی زیره یک سقف اونم وقتی یک طرف قضیه اش من باشم حتماً سختی داره، منم دوست دارم اسم سختی و یا بهتره بگم تضادهامون رو بزارم مصایب شیرین. زندگی بدون این مشکلات یکنواخت میشه ولی مهم اینه که بلد باشی زیره یک سقف چطوری جمع و جورش کنی. میدونم که ما میتونیم.
5- آرامش ما: بعد از یک دوره زندگیه پر تلاطم رسیدن به آرامش حقم بود. برای این آرامش زحمت کشیدم و تلاش کردم.
6- شخصیت ما: شخصیت آلان من حاصل تلاشم در شرایط سختیه که بر من گذشت و من رو ساخت. خدا رو همیشه شکرکردم، حتی برای روزهای دشواری که خیلیها تحمل روزیش رو ندارند. میدونستم که آبدیده میشم و محکم ولی نه کامل. من نقطه ضعفهام رو میدونم و این علاوه بر این که خوبه خودش مشکلزاست. مقاومت و گاهی لجبازی در مقابل بعضی تغییرات که شاید حس کنم باعث بزرگتر شدنه سوراخ نقطه ضعفم میشه، نمونه این نوع مشکله. بدون تردید بعضی ضعفها رو نمیشه برطرف کرد و بطور طبیعی سعی میکنیم استتارش کنیم. برای اینکه آرامش زیره سقف ما همیشه برقرار باشه باید به این نفاط مستور احترام گذاشت و از فشردن انگشت تغییر روی این نقاط حساس جلوگیری کرد.
7- ما: ما آدمها بجز بدن و روحمون که شبیه همدیگه نیستن اصلاً، بگذریم که شاید کارکردشون یکسان باشه، تشکیل شدیم از مجموعه ای از اخلاقیات و خلق و خو که بر اساس محیط و شرایط زندگی و ... بوجود اومدن. تلاش برای تغییرات عمده تو خلقیات کسی منجر میشه به استحاله طرف. این یعنی کسی رو عادت دادن بکاری که واجد شرایطش نبوده که یاد بگیره. بنظرمن این بدترین کاریه که میشه با یک انسان کرد، میشه داستان آقا فیفیل شهر قصه! منظورم این نیست که آدمها نباید اصلاح بشن یا نباید کمک کرد که اشتباهاتشون رو درست و یاگره های اخلاقیشون رو باز کنند،نه، من معتقدم باید با احترامراه رونشون داد و اجازه داد آدمها خودشون تغییرکنند نه اینکه عادت کنند. مثلاً اگر کسی رو که تو زندگشی یادنگرفته کمکه کسی کنه اجبار کنی که صدقه بده سر هر ماه که مثلاً دفع بلا بشه این آدم هیچوقت نمیفهمه که کمک کردن چه مزه ای میده. درسته که آدمی ساختیم که حالا کمک میکنه ولی خودش نیست که.
2- تفاهم ما: دو نوع مختلف با شرایط مختلف وقتی قراره زیره یک سقف جمع بشه، مسلماً احتیاج به از خود گذشتگی، تحمل، صبر و شجاعت داره. آدمها تغییرات رو به مرور زمان قبول و دریافت میکنند ولی شرایط بعد از ازدواج یعنی هجومی از انبوه تحولات. برای همینه که ازدواج فقط برای واجدین شرایط خوشبختی میاره و لاغیر...
3- زندگی مشترک ما: احساس خوبی دارم و آرامش خیال. پیدا کردنه پررنگ معجزه بود برای من و بابتش ازخدا سپاس گذارم.
4- مصایب شیرین ما: این اسمه فیلمیه که من ندیدمش ولی از اسمش خیلی خوشم اومد. زندگی زیره یک سقف اونم وقتی یک طرف قضیه اش من باشم حتماً سختی داره، منم دوست دارم اسم سختی و یا بهتره بگم تضادهامون رو بزارم مصایب شیرین. زندگی بدون این مشکلات یکنواخت میشه ولی مهم اینه که بلد باشی زیره یک سقف چطوری جمع و جورش کنی. میدونم که ما میتونیم.
5- آرامش ما: بعد از یک دوره زندگیه پر تلاطم رسیدن به آرامش حقم بود. برای این آرامش زحمت کشیدم و تلاش کردم.
6- شخصیت ما: شخصیت آلان من حاصل تلاشم در شرایط سختیه که بر من گذشت و من رو ساخت. خدا رو همیشه شکرکردم، حتی برای روزهای دشواری که خیلیها تحمل روزیش رو ندارند. میدونستم که آبدیده میشم و محکم ولی نه کامل. من نقطه ضعفهام رو میدونم و این علاوه بر این که خوبه خودش مشکلزاست. مقاومت و گاهی لجبازی در مقابل بعضی تغییرات که شاید حس کنم باعث بزرگتر شدنه سوراخ نقطه ضعفم میشه، نمونه این نوع مشکله. بدون تردید بعضی ضعفها رو نمیشه برطرف کرد و بطور طبیعی سعی میکنیم استتارش کنیم. برای اینکه آرامش زیره سقف ما همیشه برقرار باشه باید به این نفاط مستور احترام گذاشت و از فشردن انگشت تغییر روی این نقاط حساس جلوگیری کرد.
7- ما: ما آدمها بجز بدن و روحمون که شبیه همدیگه نیستن اصلاً، بگذریم که شاید کارکردشون یکسان باشه، تشکیل شدیم از مجموعه ای از اخلاقیات و خلق و خو که بر اساس محیط و شرایط زندگی و ... بوجود اومدن. تلاش برای تغییرات عمده تو خلقیات کسی منجر میشه به استحاله طرف. این یعنی کسی رو عادت دادن بکاری که واجد شرایطش نبوده که یاد بگیره. بنظرمن این بدترین کاریه که میشه با یک انسان کرد، میشه داستان آقا فیفیل شهر قصه! منظورم این نیست که آدمها نباید اصلاح بشن یا نباید کمک کرد که اشتباهاتشون رو درست و یاگره های اخلاقیشون رو باز کنند،نه، من معتقدم باید با احترامراه رونشون داد و اجازه داد آدمها خودشون تغییرکنند نه اینکه عادت کنند. مثلاً اگر کسی رو که تو زندگشی یادنگرفته کمکه کسی کنه اجبار کنی که صدقه بده سر هر ماه که مثلاً دفع بلا بشه این آدم هیچوقت نمیفهمه که کمک کردن چه مزه ای میده. درسته که آدمی ساختیم که حالا کمک میکنه ولی خودش نیست که.
-----<<<>>>-----
این اولین هفتایی این وبلاگ بود. دلم میخواد بیشتر بنویسم اینجا ولی بیشترش دوست دارم نوشته های پررنگ دوست داشتنیم رو.
این اولین هفتایی این وبلاگ بود. دلم میخواد بیشتر بنویسم اینجا ولی بیشترش دوست دارم نوشته های پررنگ دوست داشتنیم رو.
شیلا هم تازه وارده خوشگلیه که فکر کنم توخونه پدریم جایگزین من کردند. از بس جام خالیه حتماً...
;)
نظرات