رد شدن به محتوای اصلی

انتخابات و ما



ما درمورد انتخابات ومواضع سیاسی و تقسیم بندیهای حزبی کلی حرف زدیم. اعتقاد پررنگ به استفاده از حق رای و انتخاب و از طرفی عدم اعتماد من به اساس این انتخاب نقاط جالب این مباحث بود. اینکه پررنگ خیلی محترمانه و محافظه کارانه مجابم کنه که در انتخابات شرکت کنم برای منی که خودم هم روزی تلاش کردم تا رای جمع کنم برای کسی که فکرمیکردم میتونه باعث تغییرات خوبی بشه،جذاب و لذتبخش بود.

حق انتخاب و سهیم شدن در سرنوشت خودت، خانواده و کشورت مهم و دلچسبه ولی جذابیت اینکار به داشتن انتخابه.


اواخر دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، یعنی همون انتخاباتی که برای بار دوم ولی اینبار با کمی تردید شرکت کردم به این فکر کردم که ما بله خوده ماهایی که به محترم ترین رییس جمهور تاریخ 30 ساله اخیر ایران رای دادیم از مهمتریم موانع برای رسیدن به اهدافمون بودیم. نه اینکه مقصر باشیم ولی از ما سوءاستفاده کردند.


همون موقعی که دیدیم یکی یکی شعارهای اصلاحات داره تلف میشه و از ترس اینکه مبادا پشت رییس منتخبمون خالی بشه ازش طلبکاری نکردیم، ازش بابت گذشت و فراموشی قرارش با ما، بازخواستش نکردیم که مبادا تو کیهان و مجلس و بازار براش چماق درست نکنن و به رییس جمهور منتخب میلیونیمون فشار بیارن که مبادا خم شه، خراب کردیم و باختیم..


طرف مقابل اما زرنگترو سیاس تر ازما بود که فهمید ما واسه روشن کردن آتیش از ترس خاکی شدن تو خاکسترفوت نمیکنیم!

حالا بعد از 4 سال نکبت رسیدیم به جایی که 12 سال پیش بودیم و یاد جمله معروف میافتم که میگه تاریخ همیشه 2 بار تکرار میشه...


از بین این 4 نفر داوطلب قدرت اما من حس بهتری نسبت به مهندس دارم.


صرفنظر از اینکه رنگ سبز رو متصل کردند به اونور آب که پرچم ایرانمون دم دست بود و یه نمور نوستالوژی زیادی من حس خوبی دارم به موسوی که نه دکتره نه فرمانده بوده نه زیادی پارچه مصرف میکنه موقع لباس پوشیدن. سنش هم که مناسبه. نه جوونه که بیگدار به آب بزنه نه مسنه که زیادی احتیاط کنه ( اینو کمی شک دارم) ولی میترسم...


میترسم نتونیم ازش طلبکاری کنیم بعداً. میترسم اینقدر انرژی صرف کنیم بابت مراقبت از انتخابمون که دوباره وقت نشه دنبال کاره دیگه بریم. یادمون باشه که خاتمی قدرت رو از دولت هاشمی گرفت که دیگه نمتونست طبق قانون دوباره کاندید بشه و اینبار رییسمون باید قدرت رو ازدولتی تحویل بگیره که مدعی جانشینی امام زمونه! ببین چه شود...


با این حال با همه اختلافات فکری و سلیقه ای که با تو مهندس موسوی دارم و با همه تردیدهایم، مطمئنن از حق انتخابم استفاده و آرزومیکنم که تو هم بخاطرمصلحت نظام مصلحت این نسل سوخته را فرموش نکنی.


آرزو میکنم فراموش نکنی تو و ما ایرانی هستیم.

آرزو میکنم از باب مصلحت کاری نیاز سفره خالی مردم میهنم رو روی خوان دشمن دوست نما نگذاری.


آرزو میکنم برای هیچ مصلحتی از حقیقت و آزادگی چشم پوشی نکنی.


و آرزو میکنم قدردان حق انتخابی باشی که به اسم تو میکنیم. بدون که هر قدمت بر روی حقوق ماست که بواسطه اعتماد به قولت بنامت کردیم.



موفق باشی.

نظرات

سما گفت…
خوشحالم که خواستی در سرنوشت مملکتت سهیم بشی بخشی از حرفهات رو کاملا قبول دارم. اینکه با شرکت در انتخابات مشروعیت نظام رو ثابت می کنیم ولی مشروعیت نظام با زندگی کردنمون توی این کشور و سکوت کردنمون پذیرفتن قوانین آنها ثابت شده می دونم ما کاری در تغییر این نظام نمی تونیم بکنیم ولی حالا که داریم اینجا زندگی می کنیم و این نظام هم داره بهمون حکومت می کنه لااقل در بهبود روندش می تونیم نقش داشته باشیم.

پست‌های معروف از این وبلاگ

P.S. I Love You (2007)

فیلم: (P.S. I Love You (2007 یا پی نوشت: دوستت دارم کارگردان: Richard LaGravenese نویسنده: Richard LaGravenese بازیگران شاخص: Hilary Swank, Gerard Butler and Harry Connick فیلم در شاخه:  Drama, Romance زمان فیلم: 126 min فیلم با دعوای زوج جوانی آغاز می شه که عاشق هم هستند ولی هرزگاهی هم باهم بگو مگو و دعوا دارند در همان ابتدای فیلم، مرد بر اثر تومار مغزی فوت می کنه و هالی (همسرش) بیوه می شه. در اصل فیلم خیلی سریع از این قسمتها می گذره و در واقع شروع فیلم از جایی است که هالی تنها می شه. هالی که در غم و اندوه فراق همسرش غرق شده در تولد سی سالگیش با جمع خانواده و دوستانش به خودش می یاد در اون روز برای اولین بار نامه ای از طرف همسر متوفاش بدستش می رسه که اون رو به خودش می یاره روزهای بعد هم به طروق مختلف نامه هایی از طرف همسرش بهش می رسه که همه اونها با این جمله به پایان می رسند P.S. I Love You  یا پی نوشت: دوستت دارم. همسرش برای او و دوستانش برنامه سفری به زادگاه خودش ایرلند چیده بود در اونجا با اتفاقاتی روبرو می شه که مرتب به یاده گری (همسرش) می افته. د

La piel que habito _ The Skin I Live In (2011)

فیلم: (La piel que habito _ The Skin I Live In (2011 یا پوستی که در آن زندگی می کنیم کارگردان:  Pedro Almodover نویسنده:  Pedro Almodover بازیگران شاخص:  Antonio Banderas, Elena Anaya and Jan Cornet فیلم در شاخه:  Drama, Thriller زمان فیلم: 117 min در ابتدا بگم که این فیلم به زبان اسپانیایی است و سعی کنید حتما قبل از دیدنش زیرنویس براش دانلود کنید. جراح حاذقی به نام رابرت در تلاش است که پوستی  از ژن خوک برای انسان درست کند که در برابر نیش حشرات و آتش مقاومه،  رابرت  در خانه ویلایی خود دختری با لباس چسبان و بدن نمایی رو در یک اتاق در بسته نگه می داره که گاه گداری بروی آن تحقیقاتی انجام می ده در ابتدای فیلم هویت دختر و اینکه از کجا آمده اصلا مشخص نیست و همین معما تماشاگر رو برای دنبال کردن صحنه های بعدی با خودش می بره ولی در طول فیلم با فلش بک های که با یادآوری بازیگران از گذشته شون می شه سرگذشت دختر آشکار می شه و دختر زیبای محبوس در واقع همان پسری است که سالهای قبل به دختر جراح تجاوز کرده و باعث مرگش شده بود. به همین خاطر رابرت برای انتقام جنسیت او را تغییر داه و ا

Crazy, Stupid, Love. (2011)

فیلم: (Crazy, Stupid, Love (2011 یا دیوانه احمق عشق کارگردان های این فیلم:  Glenn Ficarra, John Requa نویسنده :  Dan Fogelman بازیگران شاخص:  Steve Carell, Ryan Gosling and Julianne Moore  فیلم در شاخه:  Comedy, Drama, Romance زمان فیلم:  118 min داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که بعد از چندین سال زندگی مشترک زن به این نتیجه می رسه که از شوهرش جدا بشه و به دنبال عشقش بره مرد که دچار شوک بزرگی شده به طور اتفاقی با مرد جوان و خوشتیبی آشنا می شه که به راحتی می تونسته با دخترها ارتباط برقرار کنه و اونها رو بدست بیاره و راههای بدست اوردن دل خانوم ها رو به دوست جدیدش یاد می ده بعد از مدتی همه شخصیتهای فیلم در یک رابطه فامیلی ناخواسته قرار می گیرند و به طور اتفاقی باهم روبرو می شند. فیلم از دید کمدی جالب هست و امتیاز خوبی رو بدست می یاره اگر برای یک روز تعطیل کسل کننده دنبال یه برنامه هستید می تونید با دیدن این فیلم حال و هواتون رو عوض کنید و خنده رو به لبتون بیارید. در ضمن این فیلم ارزش یکبار دیدن رو حتما داره. من به شخصه امتیاز 8 از 10 به خاطر داستان و جنبه کمدی ف