.
خیلی وقته اینجا حتی کلمه ای هم ننوشتم نه این که حرفی برای گفتن ندارم نه حرفها که بسیاره، ولی چرا سکوت کردم رو هم خودمم نمی دونم؟ از ترس سکوت کردم یا از از عظمت شوکی که بهم وارد شد که قادر نشدم کلمه ای حتی حرف بزنم؟؟؟ یا شاید ،هم حرفی برای گفتن نیست به قول معروف سکوت سرشار از ناگفته هاست حرفهای این مدت توی مشتهای گره کرده توی بغضها و گریه های مادران داغدیه و جوانان شکنجه شده، توی شعارهایی که روی کاغذهای سفید نوشته شده بود و بر سر دستها می گشت، تو فریادهای الله اکبر شبانه زده شد اینقدر فریادهای در گلو خفه شده رسا بود که به گوش جهانیان هم رسید.
واقعا فکر می کنم دلیلش همین بود حرفی برای گفتن نبود تصویرها و اعتراضاتی که سرکوب می شد خشمهایی که فرو خورده می شد گویای همه چیز بود حتی رساتر از کلماتی بود که قرار بود نوشته بشه.
سکوت اینبار آنقدر سرشار از کلمه بود که براحتی در روز دوشنبه 25 خرداد از انقلابی سبز تا رسیدن به آزادی سفید طوماری شد که فراتر از مرزهای این مرز و بوم رفت کلماتی که در سکوت بلندتر از هر فریادی زده شد.
.
نظرات